روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 55627
تاریخ خبر : 1403/11/15-14:06
تاریخ به روز رسانی : 1403/11/15-14:10
تعداد بازدید : 38
نسخه قابل چاپ

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی/ظهور توانمندی های مردم در مبارزات انقلابی

در تظاهرات ها معمولاً خانم ها هم شجاعانه در کنار آقایان در صحنه بودند. حتی گاهی خانم ها با بچه هایشان و بدون حضور شوهرانشان می آمدند. نقش خانم ها در پیروزی انقلاب کمتر از نقش آقایان نبود.

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی/ظهور توانمندی های مردم در مبارزات انقلابی
نقطه نهایی انقلاب اسلامی ایران و نتایج سالها مبارزه با رژیم شاهنشاهی، از دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ هم زمان با ورود تاریخی امام خمینی به کشورمان تا بیست و دوم بهمن ماه و روز سقوط رسمی نظام پادشاهی پهلوی رقم خورد که به دهه فجر انقلاب اسلامی نام گذاری گردیده است.

روایت سردار بهمن کارگر؛ رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
در ماه رمضان سال ۵۷، مبارزه بر ضد رژیم شاه علنی شده بود و در نماز باشکوه عید فطر علنی تر هم شد. بعدازآن، با وقوع حادثه ۱۷ شهریور و آن اتفاقات، دیگر ترس مردم از رژیم ریخت و در نهایت با رفتن شاه از کشور مردم دیگر همۀ ملاحظاتشان را کنار گذاشتند.
من آن موقع نوجوان بودم و فقط هفده سال داشتم ولی وقایع را با شور و هیجان دنبال می کردم. کسانی که کمی از ما بزرگ تر و سربازی رفته بودند و در کوران مبارزات هم حضور داشتند؛ دو دسته بودند:
یک دسته از آن ها نگرانی هایی داشتند و هنوز تردیدشان برطرف نشده بود. دسته دوم که انقلابی تر بودند، دیگر ترس نداشتند و می گفتند که وقت پیروزی انقلاب فرا رسیده است
سربازی رفته ها در سازمان دهی نیروها، انتظامات تظاهرات ها، کمیته استقبال از امام و... کارایی خوبی داشتند. خیلی هایشان هم جذب سپاه، کمیته و جهاد شدند.

کشتار چهارراه سرچشمه
به این موضوع هم اشاره کنم که رژیم شاه اوایل دهۀ محرم سال ۵۷ کشتاری هم در چهارراه سرچشمه نزدیک خیابان پامنار رقم زد که حدود دویست نفر در آنجا شهید شدند. بنده خودم در طبقه دوم اتوبوس شرکت واحد بودم و جنازه های مردم را دیدم که در خیابان پامنار روی زمین ریخته اند. در واقع هرچه برخورد رژیم شاه شدیدتر می شد جرئت مردم هم بیشتر می شد.

اوج گیری مبارزات بعد از فرار شاه
بعد از رفتن شاه مردم خیلی جسورتر شدند، بعدازآن، معمولاً مردم هر شب تظاهرات می کردند و عوامل رژیم هم جرئت نمی کردند به کوچه، پس کوچه ها بیایند.
بعضی جاها اصلاً ماشین رو نبود. همین الآن هم اگر به بافت فرسودۀ منطقه ۱۲ بروید، چنین وضعیتی دارد. در آن وضعیت بازهم بعضی از نظامی ها به مردم حمله می کردند؛ ولی کارایی شان کم شده بود.
الله اکبر گفتن، کوکتل مولوتف درست کردن و اذیت کردن مأموران شاه در شب ها به اوج می رسید. سختی هایی هم ایجادشده بود که مردم تحمل می کردند؛ مثلاً زمستان بود و نفت نبود و ما سعی می کردیم در توزیع نفت و رسیدگی به محرومان کمک کنیم.
از همان زمستان سال ۵۷ کم کم مسجدها نگهبانی گذاشته بودند و از محله ها حفاظت و حراست می کردند. ما هم نوبتی به مسجد می رفتیم و پست می دادیم. شب هایی که نوبت من بود با چند نفر دیگر در مسجد می خوابیدم و نوبتی به بالای پشت بام مسجد می رفتیم و نگهبانی می دادیم.

مردمی شدن مبارزات با محوریت مسجد
آن موقع نیروهای انقلاب کنترل اوضاع محله های تهران را از طریق مساجد در دست داشتند و خود محلی ها هم وقتی مردم شعار می دادند و از دست ارتشی ها فرار می کردند در خانه هایشان را باز می کردند و مردم از روی پشت بام به خانه هایشان می رفتند.
آن زمان، پشت بام ها به هم راه داشتند و این قدر هم آپارتمان سازی نبود. اکثر خانه ها دوطبقه بودند و همه راحت می توانستند از روی پشت بام همسایه به خانه خودشان بروند.
با رفتن شاه، اوضاع فرق کرده بود؛ ادارۀ محلات تهران مردمی شده بود و دیگر سروکله نیروهای کلانتری کمتر پیدا می شد. قبل از آن، مأموران کلانتری از کاسب ها رشوه می گرفتند، یا موارد مشکوک را کنترل می کردند.
تا زمان آمدن امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی، مسجدها محور همۀ امور جاری محله ها شده بودند. مسجد ما هم فعال بود و شب ها برای شعار دادن و آتش زدن لاستیک بیرون می آمدیم.
آن منطقه، منزل آقای فلسفی، سخنران معروف بود. منزل ایشان در خیابان ری، نرسیده به سه راه امین حضور، نزدیک خیابان دردار و آبشار بود که از ماه رمضان ۵۷ مرکز حرکات انقلابی بود.
حسینیه همدانی ها هم که الآن حاج آقا شیخ حسین انصاریان در آن سخنرانی می کند، پایین تر از منزل آقای فلسفی بود. در تاسوعا و عاشورا که تظاهرات بود، همه جلوی خانه آقای فلسفی جمع می شدند و ازآنجا حرکتشان را شروع می کردند.
آن موقع هنوز امام به کشور برنگشته بود. ما هم در محله مان فعال بودیم. مردم را سازمان دهی می کردیم و خودکفا بودیم؛ مثلاً اگر کسی وانت داشت آن را برای تظاهرات می آورد. خانم ها در خانه شربت درست می کردند. بعضی ها به مردم آب می دادند و شیرینی پخش می کردند. حتی برخی از خانم ها حلوا می پختند، بعد با حلوا و نان لقمه هایی درست می کردند و بین تظاهرکنندگان پخش می کردند.
ظهور این توانمندی های مردم از معجزات انقلاب بود که بعداً هم در دوران دفاع مقدس و هم در سایر بحران ها خیلی خوب جواب داد. ما تا خانه آقای فلسفی را پیاده می رفتیم و بعد از آنجا، حرکت عمومی مان را شروع می کردیم. از آنجا به طرف سه راه امین حضور می رفتیم و از سه راه امین حضور تا بهارستان، بعد پل چوبی و بعد هم خیابان انقلاب (خیابان شاه رضا).
همه در خیابان انقلاب به هم می پیوستند و موج مردم مثل یک رودخانۀ بزرگ تا خود میدان آزادی (شهیاد) درحرکت بود.
در تظاهرات ها معمولاً خانم ها هم شجاعانه در کنار آقایان در صحنه بودند. حتی گاهی خانم ها با بچه هایشان و بدون حضور شوهرانشان می آمدند. نقش خانم ها در پیروزی انقلاب کمتر از نقش آقایان نبود.
بالاخره با این تظاهرات ها و حضور مردم شاه فرار کرد و زمینه بازگشت امام به کشور فراهم شد.
یکی از شعارهایی که مردم روی دیوارها نوشته بودند و در تظاهرات ها فریاد می زدند؛ این شعار بود: وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد، اگر خمینی دیر بیاد، مسلسل ها به کار میاد! خلاصه همه منتظر بودند که حضرت امام تشریف بیاورند.

ورود امام خمینی (ره) به کشور
من هر وقت به دوازدهم بهمن فکر می کنم، یاد روز رحلت امام در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ می افتم. آن روز هم تقریباً همان مسیر و همان جمعیت دوباره تکرار شد، منتها یکی در اوج شادی و سرور و دیگری در اوج غم و اندوه.
یکی از کارهای ما برای آن روز این بود که مردم محله را جمع کنیم و به مسیر استقبال حضرت امام ببریم. محمد بروجردی هم از افراد مسئول در کمیته استقبال بودند. برخی از افراد مسئول کمیته مثل حاج محسن رفیق دوست از ساکنان محله ما بودند.
در ابتدا مسیر استقبال از امام مشخص نبود و به جز افراد معدودی، کسی خبر نداشت که امام می خواهد به کجا برود. فقط می گفتند که قرار است امام خمینی به بهشت زهرا(س) برود و سر مزار شهدای ۱۷ شهریور سخنرانی کند.
بعضی ها که تلویزیون داشتند، ورود امام را از تلویزیون دنبال می کردند. عده ای از مردم محله های قدیمی تهران در قهوه خانه ها جمع شدند تا ورود امام را از طریق تلویزیون قهوه خانه تماشا کنند؛ چون آن موقع، اکثر قهوه خانه ها تلویزیونی برای تماشای سریال های قبل از انقلاب داشتند.
مدام می گفتیم:پس چرا امام نیامد؟! همه مردم نگران شده بودند.خبرهای جورواجوری هم می رسید، یکی می گفت: امام نمی یاد بهشت زهرا(س). یکی دیگر می گفت کی گفته؟ حتما میاد. تا اینکه یک دفعه امام را به بهشت زهرا(س) رساندند. ما هم گریه می کردیم و اشک شوق می ریختیم. واقعا روز عجیبی بود.
حضرت امام که تشریف آوردند،دیگر همه چیز تمام و پیروزی انقلاب قطعی شد.

منبع : نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت بهمن کارگر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۶۲، ۶۳، ۶۴، ۶۵، ۶۶
برچسب ها : دفاع مقدس جنگ تحمیلی زنان پیروزی انقلاب

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »